در ادامه این گفتگو آمده است:
*خودت را معرفی کن.
محمود، ۶۵ ساله هستم.
*سابقه کیفری داری؟
نه. اولینبار است که پلیس مرا دستگیر میکند.
*اعتیاد داری؟
من در کار تعمیرات گوشی تلفنهمراه هستم و سیگار هم نمیکشم.
*پس اینجا (پلیس آگاهی) چه کار میکنی؟
یک اشتباه و یک طمع باعث شد من اینجا باشم. بوی کباب به مشامم خورد اما خودم را نقرهداغ کردم.
*چه کردی که دستگیر شدی؟
گوشی سرقتی خریدم. دزدان گوشی تلفنهمراه را سرقت میکردند و بعد من از آنها میخریدم.
*با گوشیهای سرقتی چه میکردی؟
گوشیهای سرقتی را خرد میکردم و لوازمش را روی گوشیهای خراب سوار میکردم. معمولا یک یا دو گوشی سرقتی به دزدان سفارش میدادم و بعد از بازکردن لوازم با ارزشش آنها را برای تعمیر استفاده میکردم.
*پلیس میگوید به اتهام مالخری گسترده دستگیر شدی!
بعد از استفاده از قطعات گوشیها تصمیم گرفتم که خود گوشی سرقتی را خرید و فروش کنم برای همین به دزدان سفارش گوشی میدادم و آنها برایم سرقت میکردند.
*چگونه دستگیر شدی؟
یکی از دزدانی که برایم کار میکرد گرفتار شد و من را لو داد.
*چند گوشی از تو کشف شد؟
در خانه و مغازهام ۳۵ گوشی مخفی کرده بودم که ماموران پیدا کردند.
*هرگوشی را چند میخریدی؟
هر گوشی را ۳ و نیم میلیون تومان میگرفتم و هشت میلیون تومان میفروختم.
*گوشیهای سرقتی را به چه کسی میفروختی؟
به مالخرها و اتباع افغان میفروختم.
*درآمدت چقدر بود؟
وقتی گوشی تعمیر میکردم ماهی ۱۶میلیون سود خالص داشتم. وقتی مالخر شدم سودم به ماهی ۵۰ میلیون رسید.
*پشیمانی؟
الان آره، ولی قبل دستگیری نه. چون درآمد و زندگی بیدردسر ی داشتم.
*بقیه گوشیهای سرقتی کجاست؟
مالخرهای افغان بعد از خرید آنها را به آنسوی مرز میبردند.