حوادث, گوناگون

شوهر قاتل جسد زنش را ۲ روز زیر تخت بچه‌اش مخفی کرد

مردی میانسال اواخر فروردین ماه با مراجعه به پلیس آگاهی تهران اعلام کرد همسرش به نام سهیل گم شده است.

Print Friendly, PDF & Email
کد خبر : 12393
دوشنبه 3 اردیبهشت 1403 - 10:21

مردی میانسال اواخر فروردین ماه با مراجعه به پلیس آگاهی تهران اعلام کرد همسرش به نام سهیل گم شده است. او در تشریح ماجرا به ماموران پلیس گفت: روزی که این اتفاق افتاد، زنم در خانه بود و بچه‌ها به مدرسه رفته بودند. من هم سر کار بودم. وقتی به خانه آمدیم متوجه شدیم سهیلا در منزل نیست. اول فکر کردم برای خرید بیرون رفته اما وقتی نیامد دنبالش گشتم؛ ولی کسی از او خبر نداشت.

با طرح این شکایت، پرونده به دادسرای امور جنایی تهران برده شد و دادیار روحانی‌زاده دستور تحقیق از فرزندان و خانواده سهیلا را صادر کرد. در این مرحله از تحقیقات فرزندان زن گمشده گفتند: ما نمی‌دانیم چه اتفاقی افتاده است. آن روز وقتی از مدرسه آمدیم مادرمان در خانه نبود و فکر کردیم به خانه فامیل رفته است. به همه فامیل زنگ زدیم؛ اما مادرمان خانه آنها نبود.

در ادامه تحقیقات ماموران سراغ اعضای خانواده و فامیل زن ناپدید شده رفتند و در این مرحله بود که مشخص شد سهیلا با شوهرش اختلافاتی دارد. یکی از افراد مورد تحقیق گفت: چند شب پیش تولد یکی از بچه‌ها سهیلا بود و بسیاری از فامیل حضور داشتند. پدر خانواده از همه پذیرایی می‌کرد؛ اما به همسرش چیزی تعارف نمی‌کرد. خود سهیلا هم از همسرش چیزی نمی‌خواست. بیشتر حاضران متوجه شدند او ناراحت است.

همین اظهارات سرنخ را به ماموران داد و ماموران به شوهر سهیلا مظنون شدند و او را با دستور قضایی بازداشت کردند. مرد میانسال که مدعی بود بی‌محلی شب تولد دلیل خاصی نداشت، در نهایت گفت: آن شب بعد از رفتن روز مهمان‌ها زنم خیلی گیر داد و جر و بجث کردیم. روز بعد که بچه‌ها به مدرسه رفته بودند دوباره موضوع بی‌محلی در شب تولد فرزندمان را پیش کشید. من هم عصبانی شدم و مشروب خوردم. در نهایت دعوایمان بالا گرفت و من بند بادکنک که دم دستم بود دور گردن سهیلا پیچیدم. بعد که به حال خودم آمدم، دیدم زنم خفه شده است. جسد را پتو پیچیدم و زیر تخت یکی از بچه گذاشتم. دو شبانه روز جسد آنجا بود و روز سوم که بچه مدرسه بودند از آنها خواستم بعد از مدرسه پیش یکی از فامیل‌ها بروند تا آخر شب دنبالشان بروم. بعد سر فرصت جسد را بیرون آوردم. روی کولم گذاشتم و با آسانسور به ماشینی بردم که امانت گرفته بودم. بعد هم به شرق استان تهران رفتم و جسد را در یک زمین خالی دفن کردم. در نهایت با صحنه‌سازی سعی کردم به بچه‌ها بقبولانم که مادرشان گم شده است و حتی وقتی دیدم ممکن است خانواده همسرم به من شک کنند تصمیم گرفتم اول از همه خودم شکایت کنم.

 

Print Friendly, PDF & Email

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *